سلام
روزتون پرنور و روشن
دلتون هم گرم و نورانی
از صبح که اومدم دفتر درگیر قصه ی شبکه هستم
سیستمم و مودم و دوتا دستگاه چاپ شبکه هستند. و امروز صبح یک ماجرای بیخودی داشتم باهاشون
هیچ جوره راه نمیومدند ، بدون وجود هیچگونه عیب و اشکال
خلاصه که کفرم را بالا آورد و یهو بدون اینکه من کاری خاصی بکنم وقتی مستاصل و دست به کمر ایستاده بودم که ببینم چه کار باید بکنم خود به خود راه افتاد!!!!!
دیروز را تو کوچه دیدم وحال احوال کردم
گفت مامانم چند روزی هست مریض هستند.
منم دیشب که بابا یه عالمه فلفل دلمه ای از باغچه آورده بودند سهم خانم همسایه را جدا کردم
الان توی دفترم پر از عطر فلفل دلمه ای هست
آقای دکتر تازگی از بس بهش غر زدم هرازگاهی پیام های منو با یک کلمه جواب میده.
یعنی کشته مرده اون تک کلمه های زوریش هستم
مغزبادوم بهم گیر داده که تو مدتهاست خونه ما نیومدی
راست میگه. کلا همیشه اونا میان .
حالا چند روزه که روزی چند بار زنگ میزنه و میگه : کی میای؟؟؟؟؟
قربون اون محبت بچه گانه ت بشم.
دارم ریزریز گوشه کنارهای دفتر را خونه تی میکنم.
من باید یک لیست بلند و بالا و فشرده تهیه کنم و تقریبا 2 ماه بیشتر فرصت ندارم تا خودم را برای شلوغیها آماده کنم
پ ن 1: نل عزیز، دلتنگت هستم ، نمیخوای وبلاگت را باز کنی؟
پ ن 2: آقای پدر چرا دوباره رفتی؟ باز برمیگردی؟
پ ن 3: ناهید خانم نمیخوای خبری از خودت بهمون بدی؟ دیگه وبلاگت را به روز نمیکنی؟
پ ن 4: آقا مهرداد - داستان یک فروشگاه - دیگه وبلاگ نمینویسی؟
پ ن 5: خانم شکیبا- انگشتر عقیق- دیگه وبلاگ نمینویسی؟
پ ن 6: خانم آناهیتا چرا یهو بی خبر وبلاگ را رها کردی و رفتی؟
پ ن 7: روشن جان چرا دیگه تند تند برامون به حرف نمیزنی؟
پ ن 8: خانومی - میل به نوشتن- لی لا. گل بانو چرا یهو رفتی؟
پ ن 9: آقای فرهاد از تعطیلی وبلاگت خیلی ناراحت شدم
پ ن 10: آقای بهزاد کاش وبلاگ نویسی را تعطیل نمیکردی
پ ن 11: نسترن و هدی عزیز. کاش شما هم وبلاگ داشتین
پ ن 12: خانم مخمور دلم میخواد بیشتر و بیشتر باهات آشنا بشم و حرف بزنم. باید چیکار کنم
پ ن 13: خانم سلام آیا هنوز هم اینجا را میخونی؟
پ ن 14: لیلی عزیز. چند نفر با اسم لیلی برای من کامنت میزارن که هیچکدوم هم آدرس وبلاگ ندارن ولی لحنشون با هم فرق داره . کاش یه طوری بشه تشخیص بدیم
.
درباره این سایت