محل تبلیغات شما

سلام

روزگارتون شاد و پر انرژی


صبح من این روزها خیلی زودتر از یکی دوماه پیش شروع میشه

اصلا مدل تیلو فعلا عوض شده

دیگه خبری از اونهمه رسیدگی به خودم و دلم و حال و هوام نیست

تازه با اینکه اصلا وقت ندارم حالم این روزها خیلی خیلی بهتره


دیشب گوشت را گذاشتم بپزه و بعد هم بهش لوبیا سبز و رب اضافه کردم و مایع پلولوبیای امروز را آماده کردم

بعداز اینکه بابا و مامان خوابیدن رفتم طبقه بالا و کلی کتاب بسته بندی کردم و کلی خاطره بازی کردم



صبح هم زود بیدار شدم و اول زیر کتری را روشن کردم و بعدش برنج را آماده کردم و مواد را بهش اضافه کردم و گذاشتم تا دم بکشه

بعد برای صبحانه مامان شیر و بادام و پسته درست کردم

صبحانه بابا را آماده کردم

قرصهای مامان و بابا را دادم

بعدش با بابا رفتیم طبقه بالا و تشکی که قرار بود برسونم به دست آقای لحاف دوز را آوردیم داخل ماشین

دوتا فرش دست بافی که قرار بود بره برای ریشه گذاری را با بابا از طبقه بالا آوردیم پایین و گذاشتیم داخل ماشین بابا

بعدش لیست خریدی که خانم تمیزکار تلفنی داد را یادداشت کردم که بتونم امروز تهیه کنم

سراغ آقای لحاف دوز رفتم و تشک به اون بزرگی را به کمترین قیمت ممکن ازم خرید

اومدم دفتر و چند تا تلفن زدم و کلی کار سرو سامان دادم

حال دلم خوبه. اما دستام پوسته شده

دستای تیلویی که همش کلی کرم رنگارنگ داشت الان زبر شده

کلی روزانه کارهای مختلف انجام میدم

کلی وسیله را دسته بندی میکنم

یه دسته مربوط به عمه خانم هست که میرسونه به دست نیازمند

یه دسته را میزارم روی دیوار و میفروشم

یه دسته را میزارم برای شستشو و بسته بندی

یه دسته را جدا میکنم تا اگه خواهرا یا کسی از نزدیکان نیاز دارن ببرن و استفاده کنند

خلاصه که این روزها خیلی شلوغم

دیگه نمیرسم هرصبح با ناز بیدار بشم و دنبال سایه روشن روز بگردم و دوش بگیرم و کلی با شامپو و رنگ و بوها بازی کنم

دیگه نمیرسم هر روز یک رنگ جوراب رنگی بپوشم و با شلوارم ست کنم

نمیرسم هر صبح یک شال از توی کمد برای خودم بیرون بیارم

وقت ندارم دانه های تازه بکارم.هرچند دانه خرمالو بعد از نزدیک به دوماه و نیم جوانه زده و داره رشد میکنه و دانه ی پرتقالم قشنگ قد کشیده

اما تو روزهای مشخص به گلهای مامان آب میدم و شکوفه های تازه درختچه لیموش را میشمارم و ذوق میکنم

هر روز تجربه های تازه آشپزی را تجربه میکنم

هر روز تو بسته بندی کردنا یه چیز تازه پیدا میکنم که براش ذوق کنم و دلم ضعف بره

این روزها دنیای تیلوییم یه رنگ تازه گرفته

به فکر تغییر رنگ  کل وسیله های اتاقم هستم

میخوام همه چیز را سفید و زرد و لیمویی کنم

هوای بقیه را بیشتر دارم

حواسم به مامانم هست . به خورد و خوراکش. به کرم دست و صورتش. به اینکه با روغن زیتون ماساژش بدم

به لبخندش دلخوشم و مهربونیش را حس میکنم

دیشب اینقدر خواب بودم که وقتی مامان بیدار شده دیگه بیدار نشدم. ولی خیلی خوشحالم که کم کم دیگه بهم نیاز ندارن و این حال دلشون را خوب میکنه




پ ن 1: آقای دکتر بهم انرژی میده تو روزهای سخت

پ ن 2: آقای دکتر به شوخی هام میخنده و تلخی هام را نادیده میگیره و صبوری میکنه برای اینهمه دوری

پ ن 3: دلم یک قرار عاشقانه میخواد. چیزی که اصلا وقتش نیست


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها