محل تبلیغات شما

سلام

صبحتون شاد و پر نور


امروزم را هم زود آغاز کردم و تا الان هزارتاکار مرتب کردم

دیشب خیلی دیر خوابیدم

تا دیر وقت با پدرجان در حال جمع و جور کردن فرش ها برای قالی شویی بودیم

بعدش هم مقدمات ناهار امروز را فراهم کردم

بعد با آقای دکتر حرف زدم

یک طبقه از کتابخانه را بسته بندی کردم

و بعدش رفتم حمام. یک حمام درست و حسابی.

بعد اومدم برای خواب. این شد که دیر شد

ولی صبح پر انرژی و شاد بیدار شدم . چشمام را که باز کردم دیدم تو تاریک روشن هال مامان دارن از تخت بلند میشن، با چشمای نیمه باز نگاهشون کردم ، آروم آروم از تخت پایین اومدن و شروع کردن قدم زدن و این حال دلم را خوب کرد. با یه لبخند گنده بیدار شدم

اول از همه یه لیوان بزرگ شیر و بادام و خرما برای مامان آماده کردم

بعد ماهی ها را انداختم تو ماهیتابه

آب برنج را گذاشتم تا جوش بیاد

زیر کتری را روشن کردم

برای صبحانه بابا گردو شکستم

نان سنجد برای مامان از تو فریزر درآوردم

قرصهای مامان و بابا را آماده کردم

برنج را آبکش و بعد دم گذاشتم

آشپزخونه را مرتب کردم

صبحانه خوردیم

به قالیشویی زنگ زدم

یه مقدار رختخواب برای جایی جدا کرده بودم که قرار بود امروز بیان ببرن. اونا را پیچیدم داخل یک پارچه بزرگ و آوردم توی پارکینگ

یه مقدار هم لباس های داداش را قرار بود به کسی بدیم که اونا را هم داخل کاور چیدم و آوردم داخل پارکینگ

برای دو تا خانم تمیزکار چای و قند و شیرینی آماده کردم که بابا با خودشون ببرن

ناهار ظهرم را توی ظرف کشیدم

یک لیوان بزرگ آب پرتقال برای مامان گرفتم و راه افتادم سمت دفتر


امروزم را شروع میکنم در حالی که یک لیست بزرگ همراهم هست

هم کارهایی که باید انجام بدم و هم کارهایی که باید هماهنگ کنم

یه سری کار را هم نوشتم که میدونم باید انجام بدم ولی تو این گیر و دار براشون وقتی ندارم

یه سری خرید هم هستند که باید آروم و سرصبر انجام بشن

خلاصه که زندگی با ریتم تند ادامه داره.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها