سلام
صبح تون شاداب و پر انرژی
بعد از یه عالمه تعطیلی با حال خوب و دلتنگ برای همه ی دوستای خوبم اومدم
اول بگم از خرید که هیچی نخریدم
فقط برای فندق و مغزبادوم کفش تابستونه خریدم
روز اول تعطیلات را به تمیز کاری و درست کردن یه سری خوشمزه جات گذروندم
روز بعدش که عید بود و یه عالمه برو و بیا و مهمان داشتیم
یادتونه براتون تعریف کردم که برای عید به هرکسی که میومد قلمه های گل میدادم و این کلی همه را خوشحال میکرد؟
دخترعمه ها و پسرعمه ها دوباره ازم قلمه گل خواستند.
و من به هرکدوم قلمه های گل دادم
قلمه بگونیا و حسن یوسف و یک مدل پیچک که نمیدونم اسمش چیه و پتوس و برگ انجیری آماده داشتم
من روی تمام میزها و عسلی ها قلمه گل نگهداری میکنم. یه کمی وقت گیر هست چون دائم باید آبشون را عوض کنیم ولی بهم حس خوب میده.
روز بعد از عید باز به تمیزکاری و استراحت گذشت
با پدرجان و مادرجان رفتیم باغچه.
یه عالمه شوید خریده بودند برای خشک کردن.
یه سه پایه چوبی خیلی خوشگل داریم که مخصوص از درخت بالا رفتن هست . از درخت توت بالا رفتم و یه دل سیر توت خوردم . جاتون خالی
یادتون هست که براتون تعریف کردم که پدرجان روی یک پایه توت چندین مدل توت پیوند زدند؟؟
روز بعدش با مغزبادوم بودم . کاردستی خوشگل چوبی درست کردم . تکه های چوب داشتم و مغزبادوم هم یه عالمه هم چوب بستنی جمع کرده بود
یک کلبه ی خوشگل درست کردم و گذاشتیم توی راه پله ها کنار گلدونها.
روز آخر تعطیلی دوتا فسقلی را حمام کردم
بعدازظهر هم رفتیم بیرون و یه دوری زدیم
خلاصه که نه کتاب خوندم. نه فیلم دیدم. نه هیچکدوم از برنامه هایی که ریخته بودم را پیگیری کردم. اما تعطیلات خوبی بود
پ ن 1: دقیقا روز عید بعد از رفتن مهمانها. نزدیک غروب. رفتم آشپزخانه که کاری انجام بدم
و بی هوا سرم را کوبیدم به یه قسمت تیز کابینت. برق از سرم پرید و چند لحظه ای نفهیمدم چی شد .
بعد هم پیشونیم زخمی شد. خیلی خدا بهم رحم کرد که چشمم آسیب ندید
پ ن 2: با آقای دکتر روزهای سختی را تجربه کردیم
پ ن 3: وقتی رفتیم خرید متوجه شدم کارت بانکیم (کارت اصلیم) غیرفعال شده. تقریبا همه چیز کوفتم شد
پ ن 4: یک سری ماجراها ها پیش اومده که روابطمون را کمی تیره کرده.
کاش یاد بگیریم ملاحظه رفتارهامون را بکنیم
پ ن 5: اونقدر حرف برای گفتن دارم که باورتون نمیشه
درباره این سایت