سلام
روزتون شنگول منگول
از صبح که اومدم میخوام پست بزارم نمیدونم اشکال از نت هست یا بلاگ اسکای
خلاصه که از صبح هیچ جوره نه نظرات را میتونستم تایید کنم و نه میتونستم چیزی بنویسم
حتی به دوستام هم نتونستم سر بزنم
یه لحظه یکی دو تا از وبلاگها باز شد برام
ولی بعدش دیگه هیچ جوره راه نیومد. خلاصه که ببخشید دیر کردم
امروز شیطون رفته بود تو جلدم و بدجور دلم میخواست یه شیطنتی بکنم. هنوزم به نظرم خیلی کیف داشت. ولی .
گاهی وقتا یک کم شیطنت بد نیست ، ولی .
صبح که از خونه اومدم بیرون توی راهروی ساختمان بوی قهوه پیچیده بود
نمیدونم کسی قهوه درست کرده بود یا اسپری . خوشبوکننده ای. چیزی زده بودند
خلاصه که خیلی بوی اغوا کننده بود
سوار ماشین شدم گفتم بعد از افطار به خودم یه نسکافه ی حسابی جایزه میدم
یادم اومد که نسکافه مون تمام شده
من خودم نسکافه را خیلی دوست دارم
بابا این کافی میکس ها را ترجیح میدن
مامان کاپوچینو دوست دارن
خواهرا و مغزبادوم هات چاکلت را ترجیح میدن
ولی تازگی هیچکدوم قهوه را دوست نداریم
من قدیما قهوه را با دنیا عوض نمیکردم. ولی نمیدونم چی شد یهو که اصلا دیگه دوستش ندارم
اتفاقا که داداش برامون قهوه ی خیلی خوشمزه ای آورده و هنوز داریم ولی کسی از قهوه استقبال نمیکنه
خلاصه یادم اومد که نسکافه نداریم و این شد که به خودم گفتم شب تو راه برگشت حتما یادم باشه نسکافه بخرم
من سالها بود از یه جای به خصوص قهوه و نسکافه و و البته شکلات میخریدم
اما این مغازه دقیقا سرراه من هست ولی یه جای خیلی شلوغ که جای پارک خیلی بد گیر میاد. از یه زمانی به بعد شروع کردم شکلات را از جاهای دیگه بخرم
برای همین کمتر میرم اونجا.
اما صبح یهو دیدم به به . مغازه مورد نظر باز هست و جای پارک هم حسابی گیر میاد و خیلی هم خلوته. این شد که اول صبح رفتم خرید نسکافه
به توصیه خودشون دو مدل نسکافه خریدم یه کم هم کافی میلک و هات چاکلت
البته از همشون کوچولو کوچولو خریدم در حد استفاده شش ماه مثلاً
ولی الان توی دفترم بوی خوشی پیچیده
دسته گلی که داداش و زن داداش برای روز معلم ، برای مامان و بابا ارسال کرده بودند تقریبا خشک شده بود
ولی گل های آنتوریومی که داخلش بود سرحال باقی مانده بود
آنتوریوم های سبز و بزرگ . منم دیشب اونا را جدا کردم و با چند تا قلمه از برگ انجیری خوشگلمون گذاشتم داخل یک گلدان
نمیدونید چقدر دلبر شده
پ ن 1: لابلای دل مشغولی ها و فشارهای زندگی دنبال دلخوشی میگردم
گل میکارم. خریدهای ریز ریز میکنم . سرم را گرم کار میکنم . دعا میخونم. لبخند میزنم
پ ن 2: دوست خوب نعمتیه. ازت ممنونم که هر روز باهام حرف میزنی و حالم را بهتر میکنی. ممنونم که مجازی نیستی و از هر حقیقتی .حقیقی تری
پ ن 3: آقای دکتر نقشه میکشه برای قرار عاشقانه و من قبول نمیکنم. ماه رمضان هست و اذیت میشه و من به اذیت شدنش راضی نیستم
پ ن 4: توت های باغچه رسیده.
پ ن 5: دیشب از پشت بام نعنا و ترخون چیدم چه کیفی داره
درباره این سایت