محل تبلیغات شما

سلام

روزتون  زیبا



چهارشنبه عصر اول رفتم نانوایی و بعد رفتم خرید خرده ریز کردم و رفتم سمت خانه

پدرجان و مادرجان خونه نبودند، عکسهایی که چاپ کرده بودم را با بند کنفی و گیره چوبی وصل کردم و کلی ذوق کردم

پدرو مادر رسیدند و مغزبادوم را هم با خودشون آورده بودند

با ذوق و هیجان مغزبادوم رفتیم تو آشپزخونه و الویه درست کردیم

البته مامان از قبل سیب زمینی و مرغ را پخته بودند

دختر کوچولو کلی ذوق داشت و کلی کمکم کرد

آخر شب هم کنارش خوابیدم و کلی حرف زدیم تا بالاخره بیهوش شد

صبح زود خواهر و فندوق اومدند خونمون

نزدیک 9 همه مون آماده بودیم

رفتیم دنبال مامان مغزبادوم. بعد دختر خاله و در آخر هم للی

راهی میدان نقش جهان شدیم

با اون یکی خاله و دختر خاله توی میدان قرار داشتیم

رسیدیم و کلی همون اول عکس گرفتیم و حرف زدیم

بعد دو دسته شدیم . خاله و دخترخاله و خواهرا رفتن توی بازار که کمی خرید کنند

من و للی و یکی از دخترخاله ها و دوتا فسقلی رفتیم سمت پارک پشت عمارت عالی قاپو

بساط پیک نیک را پهن کردیم در سایه درختها

مغزبادوم که سریع دوتا دوست کوچولو پیدا کرد و مشغول بازی شد

فندوق هم توی کالسکه ش خواب

ما هم مشغول حرف زدن و لذت از هوای خوب بهاری

ظهر بود که به هم ملحق شدیم و ناهار خوردیم و حرف زدیم تا ساعت 4

بعد رفتیم به سمت بستنی فروشی

بعد هم نخودنخود

جمعه هم از صبح باز دور هم بودیم

عصر جمعه هم بساط هندونه و بستنی را برداشتیم و رفتیم باغچه

هوای آزاد و کلی حال خوب

باغچه غرق گل و سبزی بود.

دلخوشی های کوچولوکوچولو درست کردیم برای خودمون




پ ن 1: دوباره بساط کتاب خوندم را راه انداختم و لابلای همه ی روزمرگیها حتما روزانه یه کمی کتاب میخونم

پ ن 2: فیلم دیدن را هم دوباره کلید زدم و هرروز حتی شده در حد یک ربع فیلم میبینم

پ ن 3: آب خوردن روزانه را تو برنامه م گذاشتم و خیلی ازش حس خوب میگیرم

پ ن 4: برنامه ریخته بودم از امروز برم پیشواز ماه مبارک رمضان. اما نشد. عاشق ماه رمضانم

پ ن 5: انگار داریم لجبازی میکنیم و دربرابر دیدار جبهه میگیریم. نباید میزاشتیم این دوری به روز 80 برسه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها